سلام بر بزرگ بانوی خرابه نشین

سلام بر بزرگ بانوی خرابه نشین

حضرت رقیه(س) در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت پدر و یارانش در عصر عاشورا، به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت و در خرابه‌های شام به شهادت رسید.
اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد. در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و اختلاف است.
همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود می‌نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه ‏السلام) اشعاری در بی‌وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتن‌دار باشید.»
مادر حضرت رقیه
بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است. نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام) در بعضی کتاب‌ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی معرفی می‌کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می‌آید.
البته لازم به ذکر است که این مطلب از نظر تاریخ‌نویسان معاصر پذیرفته نشده است؛ زیرا در منابع تاریخی آمده که ایشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را ۲۳ سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال ۳۷ هـ .ق دانسته‌اند. از این جهت امکان ندارد، او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل است که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو مادر امام سجاد (علیه السلام) است.
نامگذاری حضرت رقیه (ع)
رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (ع) کمتر به چشم می‏‌خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشته‏‌اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد.
چنانچه در کتب تاریخی آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین(ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏‌داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏‌داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی می‌‏نامید.»
اسیری حضرت رقیه
حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت اما داستان شهادت حضرت رقیه (ع).
از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد. اینبار پدر در سوگ رقیه نشست.
زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
 



:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبي , ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : الهام ابراهیمی
تاریخ : پنج شنبه 9 آذر 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
سمیه در تاریخ : 1391/9/27/1 - - گفته است :
سلام / احوال شما
انشاءالله که حالتون خوب باشه و امیدوارم که خدا اجرتون بده . بابت این صلوات شمارهایی که توی وبتون گذاشتید . کار بسیار خوب و خدا پسندانه ای هستش . من که استفاده کردم . از این همه حسن سلیقه سپاسگزارم .

/weblog/file/img/m.jpg
arzoo در تاریخ : 1391/9/11/6 - - گفته است :
یا رقیه . الهی فدات بشم .
فدای اون قلب کوچیک و پر از دردت
فدای اون دل پر از غصت . منم مثل سحر جون کاشکی بودم و خدمتکارت میشدم و جونم واسه شما نازنین فدا می کردم .

/weblog/file/img/m.jpg
در تاریخ : 1391/9/9/4 - - گفته است :
یار سفر کرده‌ی من از سفر آمده
خرابه را زینت کنم که پدر آمده ‏
خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏
تو کعبه ای و من نماز آورم سوی تو
با اشک خود شویم غبار از گل روی تو ‏
خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏
قدم قدم به زخم دل نمکم می زدند
پدر پدر می گفتم و کتکم می زدند ‏
خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏
جان پدر کبودی صورتم را ببین
شبیه مادرت شدم، قامتم را ببین‏
خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏
نفس درون سینه ام شده تاب و تبم ‏
من بوسه گیرم از گلو تو زلعل لبم ‏
خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏
چرا عذار لاله گون بَرِ من آورده‌ای
محاسن غرقه به خون بَر من آورده‌ای ‏
خوش آمَدی ای پدر! مرا به همره ببر‏
ای عمه‌ها و خواهران! دست حق یارتان
رفتم به همراه پدر، حق نگهدارتان‏
خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر‏


/weblog/file/img/m.jpg
ساحل در تاریخ : 1391/9/9/4 - - گفته است :
من همیشه وقتی دعا میکنم میگم یا خدا تورا به بی کسی رقیه قسم میدم و همیشه حاجت گرفتم .یا رقیه از مطالب خوبتان ممنونپاسخ: التماس دعا . با همون دل پاکتون ما رو هم دعا کنید .

/weblog/file/img/m.jpg
نگارجونی در تاریخ : 1391/9/9/4 - - گفته است :
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
_______(¯`:´¯)
_____ (¯ `•✦.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯)
(¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___|___|___|_____|___|___|___|___
__|خوشبختی نگاه خداست._|____|__|__
___|___|___|____|___|___|_|__|___|_
__|___|___|____|___|___|___|___|__
خدای اطلسی ها با تو باشد / پناه بی کسی ها با توباشد
تمام لحظه های خوب یک عمر / به جزء دلواپسی ها با تو باشد

/weblog/file/img/m.jpg
پری السادات در تاریخ : 1391/9/9/4 - - گفته است :
نوگل سه ساله خاندان طاها
من به احترام شما هیچ گاه گوشواره به گوش نمی اندازم . چرا که از شما با گوشهای پاره شدتان خجالت می کشم .

رقیه (س) جانم من عاشقانه شما را دوست دارم .

/weblog/file/img/m.jpg
عرفان در تاریخ : 1391/9/9/4 - - گفته است :
تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاند

هق هق بی رمقش دور و برش را سوزاند

دست در دست پدر دختر همسایه رسید

ریخت نانی به زمین و جگرش را سوزاند

سنگی از بین دو نی رد شد و بر صورت خورد

پس از آن تركه ی چوبی اثرش را سوزاند

دخترك زیر پر چادر عمه می رفت

آتشی از لب بامی سپرش را سوزاند

پنجه ی پیر زنی گیسوی او را وا كرد

شاخه ی نسوخته نخل پرش را سوزاند

دست در حلقه ی زنجیر به دادش نرسید

هیزم شعله ور اُفتاد سرش را سوزاند

.......................

طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد

قد خم دست به دیوار شدن هم دارد

تا صدای لبت آمد لبم از خواب پرید

سر تو ارزش بیدار شدن هم دارد

عقب افتادن این چند شب از عاطفه ات

این همه بوسه بدهکار شدن هم دارد

بی سبب نیست که با دست به دنبال توام

چشم خون لخته شده تار شدن هم دارد

دخترت نیستم از طشت رهایت نکنم

دختر شاه فداکار شدن هم دارد

معجری را كه تو از مكه خریدی بردند

موی آشفته گرفتار شدن هم دارد

لطیفیان

.......................

از عهده ی آنچه خواستم برآمد

محبوب ِ خرابه بود و از در آمد

بی تابی کودک خودش را دید و ...

آنقدر شتاب کرد، با سر آمد!

صابره سادات موسوی

........................



بابا،دخترت از دنیا بریده

بدون تو خوشی ندیده

ببین همه موهام سفیده

بابا ،این دلم افروخته بابایی

چشام به در دوخته بابایی

خیلی دلم سوخته بابایی

بابا ، من و تو غم نشوندن

دل من و شكوندن

با آتیش تو خیمه

دامنم و سوزوندن



عموم كجاست ببینه

چی بر سرم آوردن


حق بده تا بمیرم

معجر و از سرم بردن

بابا مگه نگفتی بر می گردم

بیا می خوام دورت بگردم

عمه رو خیلی خسته كردم

بابا خوشی به قلبم دست رد زد

یه بی حیا بهم لگد زد

بدی نكردم ولی بد زد

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها

/weblog/file/img/m.jpg
رقیه در تاریخ : 1391/9/9/4 - - گفته است :
از درد فراق همیشه در تب می شد

مشغول به آه و ناله هر شب می شد

افسوس که زود بال و پر باز نمود

می ماند اگر شبیه زینب می شد


/weblog/file/img/m.jpg
سحر در تاریخ : 1391/9/9/4 - - گفته است :
بانوی من ، خانوم رقیه خاتون (س)
ای کاش من در صحرای کربلا می بودم و در هنگام سوختن چادرها در کنارتان می بودم و میتوانستم خودم را حائل قرار دهم تا تمامی کتک ها و ضرب و شتم ها را به جان بخرم و به شما نوردیده زهرای اطهر (س) آسیبی وارد نشود .
بانوی من ای کاش در هنگام پاره شدن گوشتان و ربودن گوشواری شما من می بودم و از شما محافظت می کرد .
نوردیده رسول الله ؛ ای کاش در هنگام عزیمتتان به شام من می بودم و تمام راه را در آغوشم میگرفتمتان تا از گزند هر سختی یاریتان برسانم .
ای عزیز تر از جانم ای کاش می بودم ... ای کاش ...
ای کاش ...
ای کاش ...


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: